ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

هفت مرداد ماه 99

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۹ ق.ظ

پسر اول خواهرشوهرم به معنای واقعی غیر قابل تحمله. الان 13 سالشه ولی هیچکس نمیتونه تحملش کنه. یه بچه بسیار شیطون و حرف گوش نکن و پررو و پر توقع و خرابکار و رو اعصاب. یعنی وقتی میگم رو اعصاب دقیقا شبیه اینه که یکی مته بزار رو اعصاب و همینجور نگه داره.

من به شخصه بیشتر از 5 دقیقه نمیتونم تحملش کنم.

پدر و مادرشم از دستش عاصی ان. یعنی پدرش که اصلا تحملشو نداره و جوری شده که وقت و بی وقت دست هم روش بلند میکنه درصورتیکه خیلی آدم راحت و منطقی هست. مادرشم که فقط داره جیغ جیغ میکنه.

گفته بودم که اینا ناخواسته صاحب بچه دوم شدند که اون هم پسره. و از پسر من 7 ماه کوچکتره. بچه دومشون آرومتره. جزء بچه های عادی محسوب میشه. ولی خب با داشتن پسر اولشون نگهداری از این دومیه خیلی سخته. همش باید مواطب باشن که مبادا بهش آسیبی برسونه.

پدر همسر میگه همینکه این دومیه تا حالا سالم مونده از دست برادرش خیلی حرفه. و صد البته حق داره.

پسر من الان 25 ماهشه. و پسر خواهرشوهرم نزدیکه 18 ماهشه و به زودی باید واکسن 18 ماهگیشو بزنه.

طبق آخرین اطلاعاتم قراره بیاد اینجا  و واکسنشو بزنه تا بتونه از کمک مادرش استفاده کنه.

توضیحاتی که راجب پسر خواهرشوهرم دادم علتش اینه که خیلی میترسم پسر منم همینجوری بشه.

خیلی خیلی اذیت میکنه. همش در حال نق زدنه. دائم بهم میچسبه. هر جا میره باید باهاش برم. خیلی موقع خوابیدنش اذیتم میکنه.یعنی اشک منو در می یاره تا بخوابه. اصلا اصلا حرف گوش نمیده. عمدا کارهایی میکنه که ما رو ناراحت کنه. میدونه ما روی ریسیور و تی وی حساسیم عمدا میره سیم اونها رو میکشه و بهشون ضربه میزنه.

ریسیورمون هم تا حدودی خراب کرده دیگه نمیتونیم از طریق اچ تی ام آی برنامه ببینیم داریم با سه فیش نگاه میکنیم که کیفیت تصویر رو پایین آورده.

یه بارم تلفن بیسیم خونه رو پرت کرد تو دستشویی رفت تو چاه توالت. گذشته از اون بیسیم زیمنس آلمانی، نگران بودیم چطوری تلفن رو در بیاریم که چاه رو نبنده

یه آقایی رو آوردیم با بدبختی درش آوردیم و انداختیم دور.

البته تلفن ما دو تا گوشی داشت. که الان با گوشی دومش کار میکنیم.

چای ساز برقیمونو کلا به فنا داد. قوریشو شکست. کتری رو هم انقدر پرت کرد که قسمت لاکیش ازش جدا شده آب رو تو خودش نگه نمیداره.

کنترل تی وی  وماه...واره انقدر رو سرامیک پرت کرده که کنترل ماه...واره خراب شد و انداختیم و از کنترل دومش داریم استفاده میکنیم. گوشی منو پدرشو انقدر پرت کرد رو سرامیک که مال من کلا شکست و عوضش کردیم مال پدرش چون گلس داره هی هر هفته میره گلس نو میندازه.

تا حالا چند تا قوری و پارچ رو شکونده.

یه ست نسکافه خوری سرامیکی خیلی خوشگل و رنگی داشتم که عاشقشون بودم دونه دونه همه رو شکست یعنی حتی یک دونه رو هم سالم نذاشت.

نمیدونم واقعا باید چیکار کنم. میترسم اینم مثل آرمین باشه که هیچکس نمیتونه تحملش کنه.

یادمه زندایی همسر که اون هم کرج زندگی میکنه رفتارهای پسرمو که دید گفت این ژن همسرته که هم آرمین هم آدرین دارن و اینجور غیر قابل کنترلن. واقعا راست میگه. حرفاش همه درسته.

نمیدونم چه خاکی بریزم تو سرم. وقتی از اداره تعطیل میشم و میخوام برم خونه انگار دارم میرم سلاخ خونه. تنها امیدم در طول روز تایمهای خوابشه. وقتی میخوابه از خستگی میخوام بیهوش بشم ولی عمدا نمیخوابم از بس زندگی نکردم و مثل آدم تو خونه ننشستم برای خودم استراحت کنم زمان خواب 2 ساعته وسط روزش فقط میشینم و آروم آروم به کارهام میرسم تا یه ذره یادم بیاد زندگی کردن چطوریه.

واقعا دیگه خسته شدم. منی که هیچوقت هیچوقت سر بچه م داد نمیزدم چند وقتیه سرش داد میزنم و حتی یه شب از لجم خیلی باهاش بد رفتاری کردم که بعدش کلی دلم براش سوخت و تصمیم گرفتم دیگه انقدر بهش بی محلی نکنم ولی واقعا نمیذاره آدمو به جنون میرسونه.

اگه کارمند نبودم و یه چند ساعتی تو اداره نفس نمیکشیدم تا حالا صد در صد کارم به تیمارستان کشیده بود هرچند همین الانم اگه معاینه م کنن احتمالا دستور بستری کردنمو میدن از بس داغونم.

هم روحی هم جسمی. فکر کنم افسردگیم خیلی شدید شده. دارم دیوونه میشم. از طرفی تحمل همسر رو هم ندارم. خیلی دلم میخواد برگردم طبقه بالای خونه مامانم اینا.

می تونم برم ولی چند باری که رفته بودم پسرم اونجا خیلی خیلی بیشتر اذیت میکنه بعد از یکی دو ساعت حوصله سر میره یکسره جیغ میزنه و میره سمت در که یعنی بریم از اینجا بیرون. اونجا حوصله سر میره اگه پسره همکاری میکرد تا حالا صد بار وسایلمو جمع کرده بودم و رفته بودم خونه بابام.

صد البته همسر هم استقبال میکنه از نبود من. همش میگه واقعا نمیخوای یه چند روز بری خونه بابات من تو این خونه یه ذره استراحت کنم؟

خدا نکنه تلفن خونه زنگ بخوره پسره بدو بدو میره سمتش و هر کاری هم بکنی نمیده تلفنو. موبایل هم همینطور.

یا روی میز ناهارخوریه یا روی کابینت میره و تمام شکستنی ها رو به مرز شکستن میرسونه یا لبه پنجره پذیرایی میشینه و بیرونو نگاه میکنه و میخواد از دزدگیر پنجره آویزون بشه توتمام این حالات من باید کنارش باشم که مبادا زمین بخوره و به خودش آسیب برسونه. در الباقی موارد هم یا تو بغلمه یا آویزون میشه پام. یا داره جیغ میزنه و گریه میکنه و میگه مامان دور. (یعنی بریم بیرون بگردیم) روزی هزار بار باید با ماشین بریم بیرون بگردونیمش)

رک بگم من تو تمام مدتی که خونه هستم حتی یک ثانیه حتی یک صدم ثانیه حق نشستن ندارم. یعنی تا میرم بشینم سریع می یاد دست منو میگیرع میگه پاشو با من بیا.

روزی نیست نگم این چه غلطی بود من کردم بچه میخواستم چیکار تو این سن و سال.

بعضی وقتهام فکر میکنم اگه من کرونا بگیرم و بمیرم هیچکس از پس این بچه بر نمی یاد. خیلی وحشتناکه

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۷
پرنسس معتمد

نظرات  (۶)

ای وای بانوجان. چقدر ناراحت شدم. چقدر تحت فشار روحی و جسمی هستید. کاریش هم نمیشه کرد. بچه آدمه دیگه نمیشه از خودتون دورش کنید. کاش میشد یک هفته ده روزی میرفتید سفر مجردی. تنهای تنها.بدون همسر و گل پسر. اونوقت تجدید قوا میشد براتون و میتونستید ادامه بدید.میدونم که نمیشه.امیدوارم این حالتها زودتر تمام بشه تا بتونید سرٍ آروم بگذارید و حداقل خوابتون منظم بشه.

پاسخ:
سلام عزیزم. واقعا خیلی سخته. قبلا فکر میکردم همه بچه ها اینطوری هستن ولی بعدها فهمیدم یه سری بچه ها خیلی آرومن خیلی خوبن و اصلا آدمو اذیت نمیکنن. نمیدونم والا. توقع داشتم هر چی میگذره آسونتر بشه. ولی نمیشه اصلا آسون نمیشه. خیلی دوستش دارم ولی هیچ توان و رمقی برام باقی نزاشته.

سلام 

خیلی اتفاقی وبلاگت رو دیدم 

من هم مادر دوتا کوچولو هستم از تجربیات خودم برات می گم امیدوارم مفید باشه .

اول اینکه اصلا به پسر کوچولوت انگ نزن این باعث میشه باقیه هم همین کار رو بکنن و وقتی همه از بچه انتظار بد رفتاری داشته باشن قطعا بچه هم همین کار رو انجام میده .

بچه های ما نه شیطون هستن نه غیر قابل کنترل فقط زیادی جلوی چشم هستن و بیکار . 

می دونم این روزهای کرنا خیلی سخته اما اگه بتونی فضای سبزیی جایی پیدا کنی که بچه بیرون خونه انرژیش تخلیه بشه قطعا توی خونه خراب کاریش کم میشه . 

یه تایمی حدود نیم ساعت در روز قید همه کارهات بزن و فقط تمام حواست به پسرک باشه و باهاش بازی کن بذار توجهی که لازم داره ازت بگیره تا مجبور نشه برای جلب توجه منفی اقدام به خرابکاری کنه . 

یه مدتی برای همه کابینت ها از این قفل های کودک بذار و دکوری ها و وسایل گرون رو جمع کن که مجبور نباشی به خاطرش به پسر کوچولو بکن و نکن بگی . 

می دونم قطعا به عنوان یه مادر تحصیلکرده امروزی خودت همه اینها رئ می دونستی اما گاهی همه مون یه تلنگر لازم داریم . 

برات سلامتی و صبر ایوب آرزو می کنم . مادر بودن در کنار لذت هاش خیلی خیلی خیلی سخته 

پاسخ:
سلام عزیزم. کاملا با همه حرفات موافقم. راست میگی من از بس تحت فشارم تقریبا به همه مییگم این بچه چقدر اذیتم میکنه و بچه هم همه حرفامو میشنوه. شاید بخاطر همینه که بهتر نمیشه. سعی میکنم از این به بعد ازش تعریف کنم شاید افاقه کرد.
ولی در مورد اینکه گفتی بچه های ما بیکارن واقعا همینه. متوجه میشم حوصله ش سر میره ولی خب دیگه کاری نمیتونم براش بکنم. باهاش بازی میکنم ولی خیلی زود از یه بازی خسته میشه. یادمه قبل از کرونا پارک و خانه بازی رو خیلی دوست داشت که اون هم دیگه نمیشه رفت.
در مورد بیرون رفتن ما هر روز بدون استثنا میبریمش بیرون.منتها یه مسئله ای هست اینه که وقتی بیرونیم همش میخواد بغل باشه و این باعث میشه نه تنها انرژیش تخلیه نمیشه برعکس ما رو بیشتر هلاک میکنه که خسته تر و بی حوصله تر میشیم.
قربونت برم عزیزم. واقعا نیاز به راهنمایی داشتم. امیدوارم شرایط برای همه بهتر بشه.

شرایطتش نداری بری مشاوره یا از روانشناس کودک کمک بگیری؟

تنها راه حلی که به نظرم میرسه برای ادامه ندادن کارهای اشتباه بچه، بی توجهی پدر و مادر نسبت به اون کار.

 

پاسخ:
مشاوره حضوری نمیتونم برم. ولی به یه مشاور کودک تلفنی زنگ زدم قراره بهم پیام بده و برام وقت تعیین کنه. باهاش صحبتمیکنم ببینم چی میگه.چون خودم دیگه واقعا توش موندم.

عزیز دلم این چیزهایی که میگی کاملا عادیه پسر بچه تو این سن اوج شیطنت و بازگوشیشه خداروشکر کن که سالمه. عزیزم وقتی کارهایی که شما روش حساس هستید و از عمد انجام میده معلومه که سر لج اوردینش بکن نکن کردن بچه رو وحشتناک لجباز میکنه با یه روانشناس کودک خوب مشورت کنید و به هیچ وجه رو بچه از الان اسم نزارید که شبیه فلان کسه ژنتیک درسته ولی به خودتون تلقین نکنید بچه هم بزرگ تر شه اینو حس میکنه که رفتارهاش و دوست ندارید بدتر میکنه. انشاالله خدای مهربون ارامش و روزهای خوبشو قسمتت کنه عزیز دل

پاسخ:
کاملا درست میگید. ولی من از اون مادرهای آسون گیری هستم که اصلا بکن نکن نمیکنم. هر چیزی که به خاطرش کنجکاو شده و میخواد ببینتش رو در اختیارش میذارم. حتی دیشب دیدم چسب نواری گرفته و از اینکه بازش میکرد خوشش اومده بود جلوشو نگرفتم گفتم نهایتا یه چسب نواری تموم بشه بزارم حس کنجکاویش ارضا بشه. بعدش رفت نخ دندونو گرفت بازش کرد همه رو کشید بیرون تا انتها. گفتم اونم عیب نداره. تا جای ممکن میذارم کنجکاویهاشو داشته باشه. هم من هم همسر هم خانواده ها خیلی بهش توجه میکنیم. ولی بازم انگار کمشه. چند وقت پیش دیدم الکی خودشو پرت کرد رو زمین که مثلا زمین خورده من برم بغلش کنم. دیدم منو نگاه میکنه و الکی ادای گریه کردن در می یاره برام عجیبه که چرا انقدر محتاج توجهه.

سلام عزیزم.بهت حق میدم ادم تو محیط کار به اندازه کافی خسته میشه و خوب تو خونه هم اینقدربایدانرژی بذاری قطعا سخته،شاید لازم باشه از روانشناس کمک بگیری شاید پسرت بیش فعال باش من چند مورد اطرافم بچه های اینجوری دیدم.حتما از مشاور کمک بگیر.

پاسخ:
سلام عزیزم. آره واقعا سخته. فکر نمیکنم بیش فعال باشه. بیشتر دنبال جلب توجهه. خیلی خیلی دوست داره همیشه مرکز توجه باشه. یه ذره سرمون گرم کارای دیگه میشه به هر طریقی میخواد ما رو به سمت خودش بکشونه حتی از طریق کارای بد. ولی واقعا نیاز دارم با یه روانشناس صحبت کنم. ولی حضوری نه. ترجیح میرم تلفنی مشاوره بگیرم.
۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۴۷ مژگان از گرگان

سلام عزیزم. چند وقت نبودم چقدر پست گذاشتی! باهات کاملا موافقم بچه داری یکی از سخت ترین کارهای دنیاست! لعنت به این کرونا که شرایط رو سخت تر هم کرد.قبلا لااقل میشد بچه رو یه پارکی جنگلی دریایی جایی برد الان که جایی هم نمیشه بردشون. من مرداد ماه تعطیل بودم به قول تو داشتم افسردگی میگرفتم. این روزهای آخر دعا میکردم زودتر شنبه بشه برم سر کار. خدا به مادرهای خانه دار صبر بده واقعا شرایط سختیه برای سر و کله زدن با بچه ها

پاسخ:
سلام عزیزم. دقیقا همین هست که میگی. بیصبرانه منتظرم کرونا تموم بشه بچه رو یه جایی ببرم بازی کنه انرژیش تخلیه بشه. من تو اداره هم خیلی سرم شلوغه خسته میشم ولی بازم از بچه داری خیلی راحت تره. حالا جالب اینجاست که خانمهای خونه دار کار ما رو سخت تر میبینن. شایدم سخت تر باشه ولی ما عادت کردیم به این روال. تو خونه موندن برامون سخته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی