خدمتتات عارضم که وام جور شد و چک کذایی هم پاس شد و سند خانه هم به نام من و همسر شد. یعنی 3 دانگ به نام من سه دانگ به نام همسر.
نصف پول منزل رو من دادم. نصف پول رو همسر دادن. یعنی این وسط هیچگونه لطفی در حق من صورت نگرفت. ولی باز هم مهم نیست.
کارهای مربوط به اداره ثبت رو همه رو خودم انجام دادم. چقدر منو از این اتاق به اون اتاق فرستادن.
یه چیز جالب که هزینه ادره ثبت شد 100 هزار تومن. من مثل همیشه اصلا برام مبلغش مهم نبود معمولا تو کارتم به اندازه کافی پول هست.
همونجور که تو صف ایستاده بودم یهو یادم اومد تو کارتم فقط 40 هزار تومن پول هست . جالبه قبلش اون صف اصلا جلو نمیرفت به محض اینکه من فهمیدم تو کارتم پول نیست نوبت من شد. به آقاهه میگم یه دقیقه به من وقت بدین. سریع زنگ زدم همسر 100 هزار تومن پول تو کارتم بریزه.
انقده جلو بقیه آدما خجالت کشیدم. با خودشون چی فکر میکنن. میگن تو این دوره زمونه خانمه 100 تومن پول تو کارتش نیست.
کسرم شد راستشو بخواین. ولی خب همینه دیگه.
در راستای جور کردن پول منزل تمام سکه هامونو هم فروختیم.
البته سکه زیاد برام مهم نبود. ولی همینکه مجبور نشدم طلاهامو بفروشم بسیار شاکرم.
از کارهای خونه فقط مونده برم برق و گاز رو به نام خودمون بزنم. که از این به بعد قبض ها به نام ما صادر بشه.
در مورد تجهیزات داخل خونه هنوز هیچ کاری نکردیم.
چون پول نداریم. تقاضای یه وامی از اداره کردم که قبل از تقاضای من بدون کوچکترین دردسری به متقاضیان وام میدادن.
مبلغ 12 میلیون بهره حدود 22 درصد.
ولی به محض ارسال تقاضای من، معاون مالی فرمودن باید بررسی کنیم به هر واحدی سهمیه محدودی بدیم الویت بندی کنیم ببینیم به کی وام تعلق میگیره.
معمولا در اینجور مواقع ما مرفهین بی درد محسوب میشیم.
یه مورد دیگه اینکه یکی از همکارام یه پسر 10 ساله داره و برای بار دوم باردار شده و 10 روز دیگه زایمانشه. شوهر این خانم 3 روز پشت سر هم تب میکنه میبرنش دکتر میفهمن سرطان معده داره ولی از نوع خفیفش و با شیمی درمانی حل میشه.
شیمی درمانی رو که شروع کردن بدنش واکنش نشون داد و خونریزی مغزی کرد و رفت تو کما.
10 روز تو کما بود و پنج شنبه فوت کرد. این درحالیه که خانمش چند روز دیگه زایمانشه. این خانم پدر و مادرش هم قبلا فوت شدن و مادرشوهرش هم قبلا فوت شده.
خیلی براش ناراحت شدم. خیلی دلم براش سوخت. شرایط خیلی سختی داره. تو مراسم تشییع جنازه شوهرش چندین بار از حال رفت.
امروز صبح که داشتم لباس میپوشیدم بیام اداره یه جفت جوراب برداشتم وقتی پوشیدم فهمیدم سوراخه.
خواستم عوضش کنم که گفتم حالا کی جوراب منو میبینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی اومدم اداره دیدم تو اتوماسیون پیام دادن خانمهای اداره دارن میرن خونه این خانمه جهت گفتن تسلیت و ابراز همدردی.
یهو یادم به جوراب افتاد گفتم ای شانس ..... .... .... (خودتون نقطه چینها رو پر کنین)
فکر کنم یه سیصد نفری بودن تو خونه اش که جوراب سوراخ منو دیدن. البته سعی کردم یه جوری راه برم کسی نفهمه.
خانمه شرایطش خیلی بد بود حتی نمیتونست زیاد گریه کنه سریع حالش بد میشد می یفتاد.
میگفت من بچه نمیخواستم شوهرم بچه میخواست. بهش میگفتم من کسی رو ندارم بچه مو بزرگ کنه شوهرم میگفت خودم برات بزرگش میکنم. می گفت حتی اونقدر زنده نموند که صدای بچه شو بشنوه. میخواستم تو همون بیمارستانیکه بستریه زایمان کنم تا شوهرم صدای بچه رو بشنوه و به هوش بیاد.
تمام تلاشمو کردم اشکام سرازیر نشه ولی شد.
بعدش برگشتیم اداره. امروز هیچ کاری نکردم تو اداره حال نداشتم. ناراحت بودم برای خانمه.
امشب خونه مادربزرگ همسر شام دعوتیم. دیشب پدر و مادرش شام خونمون بودن. خدارو شکر شب نموندن برگشتن خونه مادربزرگه. امشب ما قراره بریم اونجا.
قبلش هم باید برم عینکمو تحویل بگیرم. شماره ام عوض شده دادمش عوضش کنن. تو این بی پولی پول این هم شد 360 هزار تومن. راستی ماشینمو بابام 5 شنبه برد معاینه فنی فهمید کل اگزوزش خراب شده کلا تعویضش کرد اونم شد 320 هزار تومن.
جالبه که اون موقع که جیب پر و پیمون بود اصلا از این خرجا نداشتیم.
از همه جالبتر اینکه دستگیره در دستشویی هم همین دیشب شکست به سلامتی اون هم باید کلا تعویض بشه.
جونم براتون بگه که همسر هم 400 هزار تومن جریمه شد از یه بانکی بایت دیرکرد قسطش.
و برای پرداخت اینقسط چون بودجه کافی نداشت زنگ زد به پدرش که 500 براش بفرسته.
بعد رفت قسط رو پرداخت کنه پول از حسابش کم شد ولی قسط پرداخت نشد.
حالا از دیروز هی گوشیشو نگاه میکنه میگه چرا پولم بر نمیگرده پس.
قابل ذکره که این اتفاقها هم هیچوقت برامون نمی فتاد. احتمالا منتظر بودن جیبمون خالی بشه بعد حادث بشن احتمالا.
فعلا شرایط اینه دوستان.