کاش میشد یه جوری از زیر این مهمونی شب یلدا در رفت. حوصله ندارم اصلا. نمیدونم باید چه لباسی بپوشم. لباسای قبلیم که اندازم نیست. لباسهای جدید بارداری هم که گرفتم دیگه خیلی گشاده. زیاد خوشم نمی یاد.
کلی خرید دارم ولی اصلا حال ندارم برم انجامشون بدم.
قرار بود این هفته یه خانمی بیاد خونمون خونه رو تمیز کنه. ولی کنسلش کردم چون ظهر روز پنج شنبه مراسم چهلم پدر همکارم هست و باید برم اونجا. چون هم اتاقیمه و خیلی با هم صمیمی هستیم نمیتونم نرم.
اینروزها هوا خوبه. هنوز زمستونی نشده. روزها آفتابه. شبها هم خب سرده. ولی باز فعلا قابل تحمله. چون من خیلی سردم میشه یه جورایی از زمستون می ترسم.
سه ماه پاییز هم داره تموم میشه به سلامتی. دو تا سه ماه دیگه هم بگذره نی نی رو میتونم ببینم.
پریشب خوابشو دیدم. اولین باری بود که خوابشو میدیدم. تو خواب همون چیزی رو دیدم که دلم میخواست باشه. حالا نمیدونم این مدل خوابها چقدر صحت داره. ولی خب زیاد هم مهم نیست.
بعد از اینکه رفتم دکتر برای معده ام چند تا قرص بهم داد که حالمو بهتر میکنه. از الان نگران اینم که وقتی قرصها تموم بشه باید چیکار کنم. البته دوباره باید برای نشون دادن سونو باید برم دکتر.
هفته دیگه باید برم سونو غربالگری و آزمایش مربوطه. بعد نتیجه رو ببرم دکتر. تا اونموقع قرصهام تموم میشه. اگه همچنان مشکل داشتم راجبش با دکتر صحبت میکنم.
یه مشکل دیگه ای که دارم بیخوابی شبونمه. شبها بطور اتومات ساعت 12 بیدار میشم و تا ساعت 3 الکی بیدارم. این خودش باعث احساس خواب آلودگی و خستگی روزانه ام میشه. مشکلات غذا خوردن و معده درد و رفلاکس معده هم که سر جاش هست.
واقعا دارم روزشماری میکنم این دوره زودتر تموم بشه. نمیخوام ناشکری کنم. ولی این شرایط رو اصلا دوست ندارم. خیلی دلم برای زمانی که حالم خوب بود تنگ شده.
دلم میخواد خوب باشم. سرحال باشم. عادی باشم. نمیدونم یه جورایی کم آوردم.
کاش حداقل غذا خوردن برام لذت بخش بود. یه انگیزه ای داشتم. البته دکترم گفت این وضعیت تا 2-3 هفته دیگه خوب میشه. امیدوارم که همینطور باشه. چون خیلی آزاردهنده ست.
کابینت خونمون رو هم دارن وصل میکنن. نصفه نیمه انجام شد. گاز صفحه ای و هود و سینک و سرویس روشویی توالت رو هم خریدیم.
فقط مونده شیر ظرفشویی و شیر روشویی توالت. برای شیر ظرفشویی میخوام دومنظوره شیلنگ دار بگیرم. ولی نمیدونم چه مارکی بگیرم که بهتر باشه.
دستگاه تصفیه آب هم باید بگیریم. کمدها و کتابخونه رو هم سفارش دادیم درستشون کنن.
بعد میمونه دیوار ال سی دی که باید طراح دکوراسیون داخلی بیاد اینکارو هم ردیف کنه. بعد باید بریم سراغ پرده ها. بعد هم لوستر باید بخریم.
لوسترهای این خونه رو نمیتونیم ببریم. مناسب اونجا نیست.
بعد به سلامتی میتونیم اسبابکشی کنیم. فکر نمیکنم تا قبل از عید کارمون تموم بشه. خیلی کار داریم.
خود مسئله اسباب کشی هم داستانیه برای خودش. خیلی دوست داشتم خودم یواش یواش ببرم وسایلو توش بچینم ولی با این حالم نمیتونم.
حداقل کاش برای عید خونه خودمون باشیم. 3 ماه بیشتر نمونده. واقعا خونه صفر خریدن این دردسرها رو هم داره. اگه خونه 4-5 سال ساخت میخریدیم. همه چیش تکمیل بود میتونستیم سریع اسباب کشی کنیم. این همه هم هزینه اضافی نداشتیم. تازه خونه هم چون صفر نبود میتونستیم با قیمت پایین تری بخریم. نمیدونم اصرارمون برای خونه صفر چی بود.