ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

سرماخوردگی

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ

پسرم سرما خورد و همه کارهاش با منه. شبها سرفه میکنه از خواب بیدار میشه دیگه نمیخوابه و لج میکنه و در تمام این مراحل منم که باید پا به پاش بیدار باشم و بهش شیر بدم و به زور بخوابونمش.

امروز نوبت دکتر دارم بعد از اداره میرم پسری رو از خونه مادرشوهرم میگیرم و میبرمش دکتر.

این دکتره همیشه مطبش شلوغه واقعا حوصله نشستن و منتظر شدن تو مطب روندارم ولی از منشی میپرسم اگه قراره طول بکشه با پسرم میرم پاساژ نزدیک اونجا یه کیف اداره برای خودم بخرم.

هفته قبل به اصرار همسر رفتیم کرج خونه خواهرشوهر همونجا بود که پسرم سرما خورد. از بس خونشون گرم بود و هوای بیرون خنک بود.

اینها هم برای اینکه هوای خون متعادل بشه همش پنجره رو باز میکردن خب تو خونه بچه لباس راحت تنش بود دیگه باد سرد هم میخورد دیگعه مریض شد.

یه شب هم خونه دایی همسر بودیم. شب شام پیتزا دادن دوست داشتم. همسر بهم میگفت دیدی چقدر بدآموزی داری؟ دلم خوش بود خونه فک و فامیلم یه غذای درست حسابی میخورم که اونم به فنا رفت.

چون من همیشه به مهمانهام غذای بیرونی میدم بیشتر هم پیتزا میگیریم. حال غذا درست کردن ندارم تازه اگه بخوام هم دیگه با وجود پسر شیطون و بازیگوشم نمیتونم آشپزی کنم.

این پسره خیلی بدغذاست. خیلی ناراحتم و نگران که نکنه مواد غذایی لازم بهش نرسه و خوب رشد نکنه.

به زور بهش غذا نمیدم میدونم پیامدهای بدی داره تازه اگرم به زور بهش غذا بدم اونو تف میکنه بیرون.

انقده بانمک شده. البته پسر خواهرشوهرم که 7 ماه از آدرین کوچیکتره هم خیلی خوشگله ولی پسر من یه چیز دیگه ست اصلا قیافه ش خسته کننده نمیشه. گوله نمکه.

اینروزا تو اداره خیلی خیلی خیلی کار دارم ولی واقعا دلم برای اینجا تنگ میشه میخوام از این به بعد هر چند کوتاه هر روز بنویسم.

57 کیلو هستم وزنم خوبه ولی باید تا عید شکمم رو صاف کنم هنوز صاف نشده ازبس میخورم. عاشق شیرینی جات هستم. اصلا نمیتونم ازشون بگذرم ولی باید پا روی دلم بزارم تا عید خودمو درست کنم.

هنوز اضطراب جدایی از پسرم رو دارم و وقتایی که پیشم نیست خیلی استرس میگیرم ولی با این قضیه هم باید کنار بیام.

الان نمیدونم چرا دارم انقدر حلواشکری میخورم سیر سیرم. ولی دلم میخواد دهنم بجنبه.

هوا چقدر خوبه اصلا سرد نیست البته شبها یکمی سرد میشه.

استاد کلاس زبانمون خانمش حامله ست یکماه دیگه زایمان میکنه بچه شون دختره میخوام برای بچه ش یه لباس سرهمی سایز 00 بگیرم میدونم اکثرا مادرها سایز 00 برای بچه هاشون نمیگیرن درصورتیکه خیلی نیازه.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۲۱
پرنسس معتمد

نظرات  (۲)

خدا برات حفظش کنه عزیزم

خوب سرتو گرم کرده پسر قشنگمون

ما مادرا همیشه دغدغه خوردن بچه هارو داریم

من الانشم کم بخوره بد بخوره حرص میخورم

پاسخ:
کلا هیچ وقت آزادی برام نذاشته. دوستش دارم. عاشقشم. ولی همیشه خسته م. اگه خوب غذا بخوره دیگه غصه ای ندارم. انقدر حسودیم میشه به مامانایی که بچه هاشون خوب غذا میخورن. یکیش همون خواهرشوهرم. هعییی.
۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۲:۰۵ مژگان از گرگان

دختر منم دو هفته پیش سرما خورد. تو 5 روز 3 بار بردمش دکتر! حتی کارش به سرم هم کشید! تبش پایین نمی اومد! خیلی روزای بدی بود. خیلی هم طول کشید تا بهتر شد. تو دوران سرماخوردگیش هم هیییییچی نمیخورد! به زوووووووور با قاشق بهش آب میوه و مایعات میدادم! غذا و سوپ و این چیزا رو هم اصلا نمیخورد! همش بی حال و تب دار تو خونه میخوابید! من همش میگم آدم خودش هزار مریض بشه ولی بچه اصلا مریض نشه!

تو اون دو هفته اول من سرما خوردم بعد دخترم بعدشم همسرم! فکر کن از اداره برمیگشتم تازه پرستاری و خدامت رسانی به پدر و دختر شروع میشد. خیلی بهم سخت گذشت.

ان شاالله هیچ بچه ای مریض نشه. اون بچه هایی هم که مریض شدن ان شاالله هر چه سریعتر خوب خوب خوب بشن. الهی آمین

پاسخ:
حالا پسر من چون شیر میخوره وقتی سرما داره نفس نمیتونه بکشه بالطبع شیر هم نمیتونه بخوره وای نمیدونی  چه داستانی میشه.
الان خدارو شکر بهتره.
خدارو شکر دختر تو هم خوب شده. انشالله هیچ بچه ای هیچوقت مریض نشه.واقعا برای مادر خیلی سخت میگذره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی