ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

هنرنمایی

چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۱۲ ب.ظ

سلام. ساعت ۸ شبه همسر هنوز نیومده. تو راهه. آدرین هم خوابیده. موهاش خیلی بلند شده بود. دفعه قبل که بردیمش سلمونی قیامتی به پا کرده بود که تمام مغازه های بغلی می اومدن میگفتن تورو خدا این بچه رو ول کنین ضعف کرد از گریه.

دلم براش کباب شده بود بخاطر همین اینبار دیگه تصمیم گرفتم خودم هنرنمایی کنم. وقتی خوابید قیچی و شونه رو گرفتم و رفتم بالا سرش. خیلی سعی کردم تمیز در بیاد ولی موهای جلوش خیلی کوتاه شد. ناقص شد. گند زدم. این بار دومیه که قصد میکنم موهاشو کوتاه کنم و گند میزنم بار اول تو ۷ ماهگیش بود. بچه م زشت شده بود.

 

الانم منتظرم بیدار شه ببینم چقدر زشت شده. الان این شوهر نق نقو هم می یاد و کلی غر میزنه. حوصله شو ندارم. اوه پسملی بیدار شد .

الان داره شیر میخوره منم می تایپم. زیاد ناقص نشد فقط یه طرفش خیلی کوتاه تر از یه طرف دیگه شد. زیاد هم بالا رفت. باید کمتر قیچی میکردم. 

این پسره بد موقع خوابید امشب دهن ما رو سرویس میکنه تا بخوابه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۳
پرنسس معتمد

نظرات  (۱)

۰۶ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۱ مژگان از گرگان

سلام مامان خانومی. بازگشت قهرمانانه ت رو به وبت تبریک میگم خانوم هنرمند! با یه ترفندی بازی چیزی میبردینش آرایشگاه. البته بستگی به آرایشگر هم داره! بعضیا دستشون تنده سریع موی بچه رو کوتاه میکنن. منم دخترم تو آرایشگاه خیلی گریه میکنه! البته الانا خیلی از اون اوایلش بهتر شده

پاسخ:
سلام عزیز دلم. قربونت برم. این پسره به هیچ صراطی مستقیم نیست. رگ وحشیگری رو از پدرش گرفته. البته من عاشقشم. فداش بشم. عشقه منه. نفس منه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی