بازگشت انرژی
خب اون وام کذایی که درخواست دادم یادتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
درخواستم رد شد . چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ خب دیگه . چه سوالا!!!!! چه جسارتها!!!!! اصلا چه غلطا!!!!!! چون و چرا کردن خودش به تنهایی پیگرد قانونی داره اینجا.
اولا که صبح امروز از ساعت 4 صبح بیدار شدم و هر کاری کردم دیگه خوابم نبرد. اینجور مواقع خیلی کلافه میشم. ساعت 6 از جام بلند شدم با اجازه ابتدا رفتم مستراح. سپس رفتم آشپزخونه یک لیوان پر نسکافه آماده کردم و خوردم و آماده شدم اومدم سر کار.
با وجودیکه از 4 صبح بیدارم بازم با 16 دقیقه تاخیر رسیدم. بعد گفتم امروز دیگه تنبلی نکنم از همین اول صبح برم قبض گاز رو پرداخت کنم و یه 200 تومن هم از کارتم بردارم بذارم تو کیفم. چون پول نقد هیچی نداشتم.
قبض رو که پرداخت کردم دیدم دستگاه برای اینکه پولو بهم بده داره خودشو میکشه. یکساعت وایستادم ببینم بالاخره تونست پولمو جور کنه که دیدم در نهایت نوشت دستگاه قادر به پرداخت وجه مورد نظر نمی باشد.
کارتمو که در آوردم یه اس ام اس کاهش مبلغ 200 هزار تومنی هم برام اومد.
آی من کفرم در اومد.
گفتم حالا باید چشمم به گوشی خشک بشه تا اس ام اس برگشت پولم بیاد. (البته خیلی زود پولم برگشت)
با خشم رفتم اتاقم نشستم که دیدم مسئول دفتر مدیر زنگ زد که درخواست وامت رد شد و تو واحد ما مجددا نور چشمی ها درخواستشون مقبول افتاد.
همون نور چشمی ها که هیچ وقت مرخصی نمیرن و برای کارهای شخصیشون از برگه اداری استفاده میکنن همونا که چپ و راست استعلاجی الکی می یارن همونا که تقریبا هر روز دو سه ساعت زودتر میرن خونه اونم نه با مرخصی شخصی بلکه با برگه اداری.
همونا که همه جور سوء استفاده رو از موقعیتشون تو اداره میکنن و هیچ رقمه دلسوز نیستن و همه چی رو حق خودشون میدونن و دقیقا همونا که اضافه کار آنچنانی میگیرن. صرفابه خاطر اینکه میرن پیش مدیر لب و لوچه شونو آویزون میکنن و عشوه میریزن و درخواستهاشونو مطرح میکنن (از این حرکات متنفرم)
خلاصه اینکه در یک لحظه احساس کردم خشم در وجودم زبانه میکشد چنان عصبانی بودم که نزدیک بود برم مدیر رو بشورم بزارم تو آفتاب. ولی اینکارو نکردم فقط رفتم پیش رئیس دفتر یه ذره غرغر کردم و برگشتم تو اتاقم. (جرئتم در همین حد بود)
بعدش یه ذره که خشمم فرو نشست یهو یاد یه مسئله ای افتادم.
اولا من اصلا از زیر کار در نمیرم . اصلا تو کارم کم فروشی ندارم. اگه یه ارباب رجوع پیشم بیاد تمام کارهامو میذارم کنار اول کار اونو راه میندازم که معطل نشه. حتی اگه بقیه بچه ها هم نباشن بازم کار ارباب رجوع اونها رو تا جای ممکن راه میندازم.
دلم براشون میسوزه خب.
بعدشم اصلا استعلاجی الکی نمی یارم. تا زمانیکه نیاز مبرم به مرخصی نداشته باشم مرخصی نمیرم برگه اداری اصلا و ابدا نمیگیرم درصورتیکه موقعیتشو دارم. ولی سوء استفاده نمیکنم.
هر 4 نفر هم اتاقی دیگه ام تمام کارهای بالا رو که گفتم انجام نمیدم رو به طور افراطی انجام میدن و وقتی نیستن تمام کارهاشون گردن منه. چون بالاخره قرعه کار کردن به نام کسی می یفته که حضور داره تو اداره.
با تمام این احوال من تو این چند سال هیچوقت از طرف مدیر تشویق نشدم هیچوقت بانوی نمونه یا کارمند نمونه نشدم (دیگران چندین بار شدن)
اضافه کار من از بقیه آدمهای زیر کار در رو و دودره باز خیلی کمتره.
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون من نمیرم پیش مدیر و خودی نشون نمیدم. جلوی چشمش نیستم و درخواستهای بیجا ازش ندارم . چون از اینجوری امتیاز گرفتن متنفرم. ولی .......... حقیقتش اینه که درسته مدیر حقمو ضایع میکنه ولی این انرژی من که صرف انجام این کارها میشه هدر نمیره.
من تنها کسی بودم تو اتاق که رسمی شدم. خیلی هم رسمی شدن من دور از انتظار بود.
من هر اداره ای میرم کارمو سریع راه میندازن. تو هر اتاقی اداره خودم میرم هم معطلم نمیکنن. کار وام و خونه و چک هم تقریبا بدون دردسر درست شد.
پنج شنبه رفتم برق و گاز رو هم خیلی راحت بدون دردسر به نام خودمون زدم و هزار تا چیز دیگه.
واقعا راسته که میگن کارمای اعمال آدم به خود آدم بر میگرده.
حالا این دوستان خیلی زرنگ بیشتر جاهایی که میرن کارشون گره میخوره. به مشکلات عجیب غریب بر میخورن. با آدمایی سر و کار پیدا میکنن که مثل خودشون کم فروشن و هزار تا چیز دیگه.
هر کاری تو این دنیا بکنی عین همون به خودت بر میگرده.
در مورد این وامه اصلا وام خوبی نبود 10 تومن وام با 22 درصد بهره.
بعد از اینکه از اینجا ناامید شدم یادم افتاد همسر قبلا بانک رسالت 15 تومن پول گذاشته بود و بعد پولشو برداشته بود رفت بانک بهش گفتن 10 میلیون وام با سود 2 درصد بهت تعلق میگیره.
زنگ زدم به همسر گفتم این وام 10 میلیونیتو من میخوام. وامو بگیر بده به من خودم قسطشو پرداخت میکنم.
اولش گفت نه من خودم این وامو میخواستم و ....
بحث نکردم گفتم باشه نمیخوام خدافظ.
گفت خب باشه میدم به تو. ولی بدون که من 3 ماه پولمو اونجا خوابوندم. بعدشم من این وام بی دردسرو برای خودم میخواستم. ولی حالا تو میخوای میدم به تو/.
یادم افتاد که همسر هم خیلی تو کائنات بهم بدهکاره. یکسال تمام خودم پیاده این ور و اون ور رفتم و ماشینم دست همسر بود.
نه تنها هیچوقت تشکرنکرد امانتدار خوبی هم نبود. چندین بار تصادف کرد و ماشینمو داغون بهم برگردوند حالا رفته برای خودش ماشین صفر خرده.
دین داره به گردنم اینم از برگشت کائنات . شرایط جوری چرخید که اینجا این وام خودشو باید بده به من.
الان من هم دارم 10 میلیون وام میگیرم با بهره 2 درصد دوستان نور چشمی هم دارن 10 میلیون وام میگیرن با بهره 22 درصد.
حالا این وسط کی برنده ست؟ کی بازنده؟
هر کاری دارین انجام میدین مطمئن باشین دیر یا زود به خودتون بر میگرده. قرار نیست یک انسان از ما بابت کارهامون قدردانی کنه و بهمون پاداش بده. پاداش واقعی بازگشت اعمال خودمونه.