ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

بازگشت انرژی

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۴۸ ب.ظ

خب اون وام کذایی که درخواست دادم یادتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

درخواستم رد شد . چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ خب دیگه . چه سوالا!!!!! چه جسارتها!!!!! اصلا چه غلطا!!!!!! چون و چرا  کردن خودش به تنهایی پیگرد قانونی داره اینجا.

اولا که صبح امروز از ساعت 4 صبح بیدار شدم و هر کاری کردم دیگه خوابم نبرد. اینجور مواقع خیلی کلافه میشم. ساعت 6 از جام بلند شدم با اجازه ابتدا رفتم مستراح. سپس رفتم آشپزخونه یک لیوان پر نسکافه آماده کردم و خوردم  و آماده شدم اومدم سر کار.

با وجودیکه از 4 صبح بیدارم بازم با 16  دقیقه تاخیر رسیدم. بعد گفتم امروز دیگه تنبلی نکنم از همین اول صبح برم قبض گاز رو پرداخت کنم و یه 200 تومن هم از کارتم بردارم بذارم تو کیفم. چون پول نقد هیچی نداشتم.

قبض رو که پرداخت کردم دیدم دستگاه برای اینکه پولو بهم بده داره خودشو میکشه. یکساعت وایستادم ببینم بالاخره تونست پولمو جور کنه که دیدم در نهایت نوشت دستگاه قادر به پرداخت وجه مورد نظر نمی باشد.

کارتمو که در آوردم یه اس ام اس کاهش مبلغ 200 هزار تومنی هم برام اومد.

آی من کفرم در اومد.

گفتم حالا باید چشمم به گوشی خشک بشه تا اس ام اس برگشت پولم بیاد. (البته خیلی زود پولم برگشت)

با خشم رفتم اتاقم نشستم که دیدم مسئول دفتر مدیر زنگ زد که درخواست وامت رد شد و تو واحد ما مجددا نور چشمی ها درخواستشون مقبول افتاد.

همون نور چشمی ها که هیچ وقت مرخصی نمیرن و برای کارهای شخصیشون از برگه اداری استفاده میکنن همونا که چپ و راست استعلاجی الکی می یارن همونا که تقریبا هر روز دو سه ساعت زودتر میرن خونه اونم نه با مرخصی شخصی بلکه با برگه اداری.

همونا که همه جور سوء استفاده رو از موقعیتشون تو اداره میکنن و هیچ رقمه دلسوز نیستن و همه چی رو حق خودشون میدونن و دقیقا همونا که اضافه کار آنچنانی میگیرن. صرفابه خاطر اینکه میرن پیش مدیر لب و لوچه شونو آویزون میکنن و عشوه میریزن و درخواستهاشونو مطرح میکنن (از این حرکات متنفرم)

خلاصه اینکه در یک لحظه احساس کردم خشم در وجودم زبانه میکشد چنان عصبانی بودم که نزدیک بود برم مدیر رو بشورم بزارم تو آفتاب. ولی اینکارو نکردم فقط رفتم پیش رئیس دفتر یه ذره غرغر کردم و برگشتم تو اتاقم. (جرئتم در همین حد بود)

بعدش یه ذره که خشمم فرو نشست یهو یاد یه مسئله ای افتادم.

اولا من اصلا از زیر کار در نمیرم . اصلا تو کارم کم فروشی ندارم. اگه یه ارباب رجوع پیشم بیاد تمام کارهامو میذارم کنار اول کار اونو راه میندازم که معطل نشه. حتی اگه بقیه بچه ها هم نباشن بازم کار ارباب رجوع اونها رو تا جای ممکن راه میندازم.

دلم براشون میسوزه خب.

بعدشم اصلا استعلاجی الکی نمی یارم. تا زمانیکه نیاز مبرم به مرخصی نداشته باشم مرخصی نمیرم برگه اداری اصلا و ابدا نمیگیرم درصورتیکه موقعیتشو دارم. ولی سوء استفاده نمیکنم.

هر 4 نفر هم اتاقی دیگه ام تمام کارهای بالا رو که گفتم انجام نمیدم رو به طور افراطی انجام میدن و وقتی نیستن تمام کارهاشون گردن منه. چون بالاخره قرعه کار کردن به نام کسی می یفته که حضور داره تو اداره.

با تمام این احوال من تو این چند سال هیچوقت از طرف مدیر تشویق نشدم‌ هیچوقت بانوی نمونه یا کارمند نمونه نشدم (دیگران چندین بار شدن)

اضافه کار من از بقیه آدمهای زیر کار در رو و دودره باز خیلی کمتره.

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون من نمیرم پیش مدیر و خودی نشون نمیدم. جلوی چشمش نیستم و درخواستهای بیجا ازش ندارم . چون از اینجوری امتیاز گرفتن متنفرم. ولی .......... حقیقتش اینه که درسته مدیر حقمو ضایع میکنه ولی این انرژی من که صرف انجام این کارها میشه هدر نمیره.

من تنها کسی بودم تو اتاق که رسمی شدم. خیلی هم رسمی شدن من دور از انتظار بود.

من هر اداره ای میرم کارمو سریع راه میندازن. تو هر اتاقی اداره خودم میرم هم معطلم نمیکنن. کار وام و خونه و چک هم تقریبا بدون دردسر درست شد.

پنج شنبه رفتم برق و گاز رو هم خیلی راحت  بدون دردسر به نام خودمون زدم و هزار تا چیز دیگه.

واقعا راسته که میگن کارمای اعمال آدم به خود آدم بر میگرده.

حالا این دوستان خیلی زرنگ بیشتر جاهایی که میرن کارشون گره میخوره. به مشکلات عجیب غریب بر میخورن. با آدمایی سر و کار پیدا میکنن که مثل خودشون کم فروشن و هزار تا چیز دیگه.

هر کاری تو این دنیا بکنی عین همون به خودت بر میگرده.

در مورد این وامه اصلا وام خوبی نبود 10 تومن وام با 22 درصد بهره.

بعد از اینکه از اینجا ناامید شدم یادم افتاد همسر قبلا بانک رسالت 15 تومن پول گذاشته بود و بعد پولشو  برداشته بود رفت بانک بهش گفتن 10 میلیون وام با سود 2 درصد بهت تعلق میگیره.

زنگ زدم به همسر گفتم این وام 10 میلیونیتو من میخوام. وامو بگیر بده به من خودم قسطشو پرداخت میکنم.

اولش گفت نه من خودم این وامو میخواستم و ....

بحث نکردم گفتم باشه نمیخوام خدافظ.

گفت خب باشه میدم به تو. ولی بدون که من 3 ماه پولمو اونجا خوابوندم. بعدشم من این وام بی دردسرو برای خودم میخواستم. ولی حالا تو میخوای میدم به تو/.

یادم افتاد که همسر هم خیلی تو کائنات بهم بدهکاره. یکسال تمام خودم پیاده این ور و اون ور رفتم و ماشینم دست همسر بود.

نه تنها هیچوقت تشکرنکرد امانتدار خوبی هم نبود. چندین بار تصادف کرد و ماشینمو داغون بهم برگردوند حالا رفته برای خودش ماشین صفر خرده.

دین داره به گردنم اینم از برگشت کائنات . شرایط جوری چرخید که اینجا این وام خودشو باید بده به من.

الان من هم دارم 10 میلیون وام میگیرم با بهره 2  درصد دوستان نور چشمی هم دارن 10 میلیون وام میگیرن با بهره 22 درصد.

حالا این وسط کی برنده ست؟ کی بازنده؟

هر کاری دارین انجام میدین مطمئن باشین دیر یا زود به خودتون بر میگرده. قرار نیست یک انسان از ما بابت کارهامون قدردانی کنه و بهمون پاداش بده. پاداش واقعی بازگشت اعمال خودمونه.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۰۶
پرنسس معتمد

نظرات  (۸)

سلام پرنسس جون 
یعنی انقدر ریز به همه چی فکر می کنی من عاشقت میشم :)
واقعا درسته هر کاری کنیم نتیجه ش برمی گرده ولی بعضی وقتا اینطوری نیس اونم فدای سرمون خخخ
پاسخ:

سلام آیلین جون. بعضی وقتها تا با دقت به مسائل نگاه نکنی شاید معنی خیلی چیزا رو متوجه نشی. بعضی وقتها لازمه عزیزم.

میدونی شاید خیلی وقتها یه کار خوب مانع یه اتفاق بد بشه که شاید ما هیچوقت متوجه اثر اون کار خوب نشیم. چون اتفاق بد پیش نیومده.

ولی واقعا اینو مطمئنم که از بین نمییره.


چه پست خوبی بود خیلی از حرفات خوشم اومد
واقعا آدم باید حواسش به همه ی کارایی که انجام‌میده باشه و هر لحظه فک کنه که عکس العمل این کارش رو کائنات براش کنار گزاشته!
چقد دلگرم میشم میبینم تلاش ها و کارای خوبت نتیجه داده :)) 
پاسخ:

پستهای من همه خوبه ماری جون. خخخخخخخخخ

کائنات بسیار با دقته. بسیار ریز بینه. و بسیار عادل.

مرسی عزیزم. البته منم بدبختی زیاد کشیدم. اونم خب بی دلیل نبود. ولی تو این پست اون  نیمه پر لیوان رو دیدم.

با حرفات کاملا موافقم! منم قبلا که تو قسمت آموزش دانشگاه بودم و ارباب رجوع (دانشجو - استاد و خانواده دانشجوها) زیاد بودن براشون سنگ تموم میذاشتم! اصلا دوست نداشتم کسی ناامید از پیشم بره! حتی بعضی از خانواده ها میدیدن قسمتای دیگه باهاشون برخورد خوبی نمیشه یا جواب سربالا بهشون میدن می اومدن سمت من از طریق من کاراشون رو پیگیری میکردن! واقعا هم اون روزا لذت میبردم! خیلی وقتا پدر یا مادر دانشجو زنگ میزد و میگفت فلان مکان زایرتی بودیم یا فلان جا سفره مثلا حضرت رقیه رفته بودیم همش به یادت بودیم و برات دعا کردیم! واقعا روحم شاد میشد و انرژی مثبتی میگرفتم. الان حوزه کاریم یه طوریه خیلی ارباب رجوع حضوری ندارم و برای همین دوست نداشتم بیام این قسمت. ولی در کل راضی م

پاسخ:

پس دانشگاه کار میکنی. چه باحال. یه زمانی آرزوم بود تو دانشگاه کار کنم. واقعا حس خوبیه مفید بودن و کار دیگران رو راه انداختن. خوبه که دعای خیر دیگران پشت آدم باشه. انشالله که همیشه از زندگیت و  کارت رضایت داشته باشی.

البته نا گفته نماند حق منم تو سیستم اداری خیلی ضایع شد! منی که خیلی وقتا حتی شبها پای سیستم مینشستم و کار ادارای انجام میدادم توقع نداشتم اینجور نسبت بهم بی مهری بشه! برای همین تصمیم گرفتم فقط و فقط در حیطه وظایفم کار کنم نه بیشتر! راستی منم برگه استعلاجی الکی نمی آوردم ولی دو ساله دانشگاه به زور!!! مرداد ماه رو تعطیل میکنه و 18-17 روز ار مرخصی هامون رو الکی و به اجبار میسوزونه! منم برای اینکه مرخصی کم نیارم مجبورم بعضی وقتا الکی استعلاجی بیارم! البته نه فقط من که تقریبا همه همکارا این کارو میکنن! چون دانشگاه به زور مرخصی های ما رو میسوزونه و افراد مجبور به انجام تخلف و تقلب میشن! تا قبل از داستان تعطیلی مرداد من اگه یه کار 5 دقیقه ای هم بیرون داشتم خروج مرخصی میزدم! ولی وقتی میبینم سیستم اینطوری حق آدمو ضایع میکنه ما هم مجبور میشم طور دیگه ای با سیستم برخورد کنیم

پاسخ:

خب وقتی مرخصی هاتون رو بالاجبار ازتون میگیرن چاره دیگه ای براتون نمیذارن. باید هم دورشون بزنین. راه دیگه ای نداره.

حق امثال ما رو زیاد ضایع میکنن. ولی مهم نیست. مهم اینه که تو زندگیمون لنگ نزنیم.

ولی تعطیلات تابستونه؟؟؟؟؟؟؟؟ چه خوب. خوش بحالتون. بد هم نیست ها.

آفرین بهت👏👏👏ایشالله همیشه خیر و برکت سرازیر بشه به زندگیت.خوشحالم که هنوز آدمهای  با وجدان پیدا میشن.اگر نصف مردم هم اینجوری بودن اینقدر مملکت داغون نبود.
پاسخ:

باوجدان؟؟؟ کی؟؟؟؟ من؟؟؟؟ واقعا؟؟ چقدر من خوب بودم خودم خبر نداشتم. راست می گی ها.

مرسی که انقدر منو خوب میبینی. خوبی از خودته عزیزم.

این مملکت خودش مردم رو اینجور دغل بار آورد. بعضی وقتها اگه همرنگ جماعت نباشیم کلامون پس معرکه ست. ولی با اینحال دلم میخواد باشرف زندگی کنم. امیدوارم همه بتونیم مثبت باشیم. 

زیاد نسکافه نخور.ضربان قلب را بالا میبره و در آینده بیماری قلبی میاره.خوددانی.چای هم زیاد بخوری تمام آهن و کلسیم بدن از بین میرود.فقط قند بالا میره.
بهت تبریک میگم.بعضی وقتها که همکاران هستند از زیر کار در رو تا اونا هم کمی کار کنند.
پاسخ:

اصلا اهل چای خوردن نیستم. ولی نسکافه رو هر روز صبح میخورم تا لود بشم. درواقع بیدارم میکنه. سرحال میشم کله صبح. ولی بازم چشم کمتر میخورم.

بعضی وقتها دلم میخواد مثل خودشون رفتار کنم ولی با ذاتم جور در نمی یاد بیشتر اذیت میشم.


۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۴:۴۱ بـانـوی بـرفـی
دو روز نیام پست میزاری😳
چه کارمند نمونه ای کاش حداقل نصفشون مثه شما وجدان داشتن و حداقل کار ادم رو پیش میبردن و وقت ادم رو بیهوده نمیگرفتن😔
خوشحال شدم که وام با درصد پایین واستون درست شد ما الان یه وام ۲۲داریم هم قسطش بالائه هم سودش زیاد 
من اگه جای شما بودم قسطا رو هم مینداختم گردن خودش

پاسخ:

متاسفانه تو مملکت ما به آدمهای باوجدان بها داده نمیشه بخاطر همین هم تعداد این آدمها روز به روز کمتر میشه و دودش تو چشم خود مردم میره.

آره وام با درصد پایین خیلی بهتره. ولی همسر قسطاشو نمیده عزیزم. در این حد دیگه مهربون و فداکار نیست.

این پست فوق العاده بود 
درست مثه خودت
پاسخ:

خوبی از خودته عشقم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی