ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

یک روز در طبیعت

شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ق.ظ

دیروز به همراه دوستان رفتیم جنگلهای کوهستانی اطراف.

بسیار زیبا و بسیار خنک و مطبوع بود. غذا هم خیلی چسبید. از اول که راه افتادیم همه هچی خوب بود. از آش اول صبحش که تو یه امامزاده بهمون دادن تا تفریح و گشت و گذار تو جنگلهای پر فراز و نشیب.

 کنار رودخونه نشستن و گذر آب رو دیدن و با یه تیکه چوب نازک تو آب نقش و نگار کشیدن و ... همه چی عالی بود.

ولی الان اصلا نمیخوام راجب دیروز حرف بزنم. الان نق دارم.

اولا که دیشب دیر رسیدیم خونه و من کم خوابیدم الان بیش از اندازه خوابم می یاد. حموم هم نتونستم برم چون خیلی خسته بودم.

دوما امروز پدر و مادر همسر بازم میخوان تشریف فرما بشن اینجا.

آقا من یه سئوال دارم شما که قرار بود هفته ای 6 بار بیاین اینجا چرا  خونتونو اجاره دادین؟؟؟؟؟؟؟

روی کی حساب کردین؟؟؟؟؟؟ با خودتون چی فکر کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما نیاز دارین بیاین اینجا خب بیاین ولی تا کی میخواین مزاحم این و اون بشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کسی خونشو تو یه شهر اجاره میده که هر سه چهار ماه یکبار بره تو اون شهر.  نه کسی که از 7 روز هفته 6 روزشو اینجاست.

خسته شدم بسه دیگه. پدر شوهر مادرشوهر انقدر مزاحم ندیدیم والا.

من نیاز دارم بعد از اداره برم خونه دوش بگیرم بخوابم استراحت کنم.

حال ندارم برم میوه بخرم وسیله بخرم شام درست کنم بعد پذیرایی کنم تا نصف شب بیدار بمونم براشون جا بندازم برن بخوابن. صبح دویاره آسه آسه راه برم مبادا بیدار شن و با اون حال نزارم پاشم بیام سر کار. تازه من وقتی مهمون خونم هست و شب میخوابن اصلا نمیتونم شب راحت بخوابم.

آرامش ندارم. تازشم اینا شبها دیر میخوابن من نمیتونم هروقت اراده کردم برم بخوابم. باید درخدمت باشم.

آقا من میگم هر چیزی حد و حساب داره. چرا تو این سن و سال برای خودتون ارزش قائل نیمشین. چرا  سنگین نمیشینین تو خونتون. چرا همیشه ملت باید از حضور شما در عذاب باشن. مثل این میمونه من خونمو اجاره بدم هر روز برم یه جا مهمونی.

خب مردم نمیگن آدم عاقل تو رو چه حسابی خونتو اجاره دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نیمفهمی که مهمان بودن و مهمانی رفتن  هم حد و اندازه داره بخصوص برای آدمهایی که سن و سالی ازشون گذشته.

ذهنم مغشوشه. نمیدونم چرا  انقدر عصبیم.

همه اینا بخاطر کم خوابیمه. من اول هفته دوست دارم تر و تمیز و سر حال باشم. نه اینجور داغون و خسته و مهماندار.



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۶
پرنسس معتمد

نظرات  (۷)

سلام پرنسس جان 
حالا برای چی میان ؟کار واجب ؟یا برای تلپ شدن !
به نظرم خیلی زود بعد شام الکی بگو فردا کارم زیاده و باید بخوابم برو بخواب اگه رفت و آمدا کم نمیشه حداقل معذب نباش و راحت باش 
خدا بهت صبر بده واقعا 

پاسخ:

سلام آیلین عزیزم.

والا بهانه برای اومدن زیاد دارن. یه روز میخوان برن عروسی. یه روز میخوام برن مراسم ختم. یه روز مراسم سوم. یه روز مراسم چهلم. یه روز دکتر میخوان برن. یه روز فلانی زاییده میخوام برن اونو ببینن. یه روز دلتنگ میشن. یه روز........ چون با همه مخلوقات خدا هم رفت و آمد دارن، کلا دائم السفرن. درواقع تو جاده دارن زندگی میکنن. اونور دنیا هم جایی دعوت بشن میرن. اصلا برای اونها مفهوم نداره یه جا دعوت بشن و نرن. اگه نرن زمین میره آسمون. آسمون می یاد زمین. خلاصه یه فاجعه ای راه می یفته.

بهانه زیاد دارن. مثلا قبل از عید تو اون هاگیر واگیر اومدن اینجا جهت خداحافظی. حالا خداحافظی برای چی؟؟؟؟؟؟ میخواستن برن مسافرت خارجه به مدت یک هفته اومده بودن خونمون یه شب هم موندن صرفا جهت خداحافظی. من نمیفهمم نمیشه تلفنی خداحافظی کرد؟؟؟؟؟

امروز میخوان برن دکتر. من نمیگم چرا  می یان. من میگم چرا خونشونو اجاره دادن که هر دفعه به بهانه مکان نداشتن بیان اینجا.

سلام عزیزم
خب اونا که زیاد میان تو هم راحت باش خونه خودته. برو دوش بگیر. زود بخواب .میوه نخر بگو وقت نشد.شام الکی درست کن.والا.شاید اینقدر محترمانه رفتار کردی فکر میکنن تو دوس داری اونا تند تند بیان
پاسخ:
آره حق با توئه. سعی میکنم راحت باشم. ولی نمیتونم. یه جورایی سختم میشه. نه اونها میدونن من مهمان دوست ندارم. ولی خودشونو مهمان نمیدونن. خونه پسرشونه مثلا. باز خونه ما به نسبت کمتر می یان خونه دخترشون که میرن کلا هفته هفته می مونن. خونه دخترشونه خب. تازه همیشه میگن تو چون کارمندی ما مراعات میکنیم زیاد نمی یایم پیشتون.
راستی اونجا که خونه پدرته.چطور روشون میشه بیان
پاسخ:
چه جالب. من خودمم چند بار به همین موضوع فکر کردم. ولی اونجارو خونه پدرم نمیبینن. خونه پسرشون میبینن. چند بار دقت کردم هیچوقت نمیگن خونه عروسم همیشه میگن خونه پسرم. هیچوقت نمیگن ماشین عروسم همیشه میگن ماشین پسرم. آی کفرم در می یاد.
منم با نظر خانوم فریبا‌.ح موافقن. سخت نگیر. شام با یه املتی کوکو سبزی ای یا هر غذای راحت دیگه سر و تهش رو هم بیار‌ بگو ببخشید از اداره اومدم اینقدر خسته بودم نرسیدم شام درست کنم. بیخیال. تو داری فقط به خودت سخت میگیری. اینطوری یا اونا رفت و آمدشون رو کم میکنن یا لااقل تو دیگه خودتو خیلی معذب نمیکنی. هی از سختی های کار اداره و خستگی هاش جلوشون بگو بذار کم کم بفهمن نباید زیاد مزاحم بشن. من خودم کارمندم واقعا درکت میکنم. از اداره میرم خونه لهم له! فقط دوست دارم استراحت کنم‌ تازه برای شام دوست دارم برم تلپ بشم که شامم درست نکنم و ظرف نشورم! تا این حد خسته میشم
پاسخ:

میدونم چی میگی مژی جون. باید همینطوری باشم. درواقع اونا رو که نمیتونم عوض کنم پس بهتره خودمو عوض کنم تا بتونم با شرایط راحت تر کنار بیام. ولی مسئله اینه که از نظر اخلاقی خیلی مهربونن آدم روش نمیشه باهاشون سرد برخورد کنه. تنها مشکلشون همینه که زیادی مهمان بازن.

منم از اداره میرم خونه خیلی هلاکم. اصلا حال و حوصله ندارم. ولی خب باید یه جوری کنار بیایم دیگه.

من نمیگم سرد برخورد کن. میگم به خودت سخت نگیر. تو پذیرایی کردن باهاشون خودمونی باش. عادتشون بده به غذاهای سبک و راحت که براشون توقع همیشگی نشه. اینطوری فقط به تو سخت میگذره. همینقدر که محترمانه باهاشون برخورد کنی کافیه فکر نمیکنم از اینکه شام حاضری بذاری جلوشون ناراحت بشن. 
پاسخ:
من مشکلی با غذاهای سبک ندارم. حاج آقا (همسر عزیز) بهشون بر میخوره. میگه غذای درست حسابی درست کن. زشته. خودش که تکون نمیخوره فقط تز میده. آره تمام سختی های مهمانداری با منه. آقا که اصلا نمیفهمن کی مهمان می یاد کی میره. کی غذا آماده میشه. کی جمع و جور میشه. خلاصه خیلی ک.و.ن گشاده. درست بشو هم نیست عزیزم.  
به شوهرت بگو تا حالیشون کنه.
اگر نکرد ماشین بهش نده غذا هم از بیرون به حساب شوهر بخر تو یکبار مصرف بده مهمون ها تا بعدش ظرف نشوری.سفره هم یک بار مصرف باشه.قاشق و بشقاب هم یکبار مصرف.
شوهر ایراد گرفت بگو خستم.نمیتوانم.مهمون میاری خودت باید پذیرایی کنی.
وقتی افتاد تو خرج مهمون داری حالیش میشه.
پاسخ:
خرج مهمانداری که اصلا اذیتش نمیکنه بخصوص اگه مهمونا فامیلای خودش باشن. منم بخوام زیاد پیشش غر بزنم صداشو میبره بالا آبروریزی میکنه. من درواقع پیش اون اصلا غر نمیزنم. بخاطر همین مجبورم اینجا خودمو تخلیه کنم. البته بطور غیر مستقیم بهش فهموندم که اصلا و ابدا از اینهمه رفت و امد خوشم نمی یاد . ولی خب دیگه. چاره ای ندارم.
واقعا از شما که یک کارمند خانوم هستید تعجب میکنم از بکار بردن کلمات زشتی که بیشتر مردهای بی سرپا بکار میبرند.بعضی اصطلاحات زبانی شما مردونه است.البته دلیلش کار تو محیط مردانه و عصبی شدن زیاد از دست شوهرتون است.
اما درست نیست شما اینطوری دربارش حرف بزنید.خدای ناکرده این اصطلاحات کم کم عادت زبانتون میشه و خدای ناکرده جایی تو یک جمع گفتید برای شما که یک کارمند هستید و آدم متشخص و با کلاسی هستید یکم زشته.از من گفتن بود.
اما شما خود دانی.
پاسخ:
این اصطلاحات رو از همخونه باادبم یاد گرفتم. بعضی وقتها خودشم تعجب میکنه از اینکه این چیزارو استفاده میکنم. البته خودمم خیلی از بددهن بودن بدم می یاد و این چیزارو بیشتر اینجا تو وبلاگم مینویسم چون نمیخوام تراوشات ذهنم رو سانسور کنم ولی فکر کنم بهتره کلمات مودبانه تری رو بکار ببرم تا  حداقل خودم زیر سوال نرم. تذکرت  بجا بود. مرسی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی