تحقق بخشیدن
امروز 5 مهر. تا الان رو حرفم بودم و هر روز حداقل نیم ساعت پیاده روی کردم.
روزاول مهر یکساعت و نیم پیاده روی کردم.
خیلی از خودم راضیم.
امروز بعد از اداره باید برم آرایشگاه موهامو رنگ کنم.
پنج شنبه همین هفته ما 4 تا مراسم دعوتیم
دو عدد عروسی یک عدد تولد و یک عدد سور قبولی دانشگاه.
کدوم رو قراره بریم؟
فعلا خودم هم نمیدونم.
هر کدوم رو بخوایم بریم باید به هر حال دست به جیب بشیم و هدیه بخریم.
خودم ترجیح میدم کدوم رو بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستشو بگم؟
هیچکدوم. دلم میخواد استراحت کنم برم پیاده روی. یه سری کارهای عقبمونده رو انجام بدم یه سری خریدهامو انجام بدم.
بازم برم پیاده روی.
دلم میخواد 5 شنبه رو اینجوری بگذرونم نه اونجوری.
حالا ببینیم همسر محترم چه نظری دارن. مطمئنم با نظر من موافق نیست.
این روزا هر شب زود میخوابم حدود 10 شب میخوابم.
ولی بازم صبحها سخت بیدار میشم. چرا آخه ؟؟؟؟؟؟؟؟
این دیگه چه جورشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تصمیم داشتم صبحها هم زود بیدار شم پیاده برم اداره. من حتی از اول مهر یه روزم به موقع نرفتم اداره. همش تاخیر دارم.
سیستم بدنم چرا نمیفهمه که الان باید بتونه راحت بیدار شه.
چرا انقده خنگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟